همکاری دوباره ی بازیگر و کارگردان فیلم موفق «عاشقی۲» بعد از هفت سال، به اندازه کافی وسوسه کننده هست که ما رو پای دیدن فیلم «ملنگ» بکشونه؛ ولی آیا این همکاری هم قراره به فاجعه ای مثل کار قبلیِ کارگردانش ختم بشه یا نه برعکس قراره مثل فیلم «عشق امروزی» که کارگردانش رو دوباره به میدون برگردوند، «موهیت سوری» رو هم به روزهای موفقیتش برگردونه؟
داستانک
«آگاشه» پلیسیه که به هیچ اصولی پایبند نیس و برای اجرای عدالت از قوانین خودش پیروی میکنه. شب سال نو کسی باهاش تماس میگیره و میگه قراره قتلی رو انجام بده. سر صحنه ی جرم معلوم میشه مقتول پلیس بوده، در نتیجه پای «مایکل رودریگز» که رئیسِ فرد کشته شده ست، به این پرونده باز میشه. اما قاتل کیه و چه ارتباطی با مقتول داشته؟ چرا قبل از قتل به آگاشه زنگ زده و خبر داده؟
نقدک
از همون ابتدای داستان، فارغ از اینکه پای دو تا نویسنده دیگه هم درمیونه، حضور «موهیت سوری» نه فقط به عنوان کارگردان بلکه به عنوان نویسنده سوم کاملا مشهوده. چراکه جنس داستان و روند روایتِ قصه کاملا شبیه کارهای قبلیشه.
داستان در دو بستر زمانی اتفاق میفته. قاتلِ امروز و قتلهایی که انجام میده و گذشته ی اون و ارتباطش با مقتولین.
فیلم با سکانس درگیریِ مردی به اسم «آدویت» توی زندان شروع میشه و با اجرای عدالت سلیقه ایه «آگاشه» به عنوان پلیس منطقه گوآ ادامه پیدا میکنه. با ورود «مایکل رودریگِز» مامورِ قانونمند و متعهد پلیس، کم کم متوجه میشیم که پای تهدید به قتل سه تا پلیس دیگه هم درمیونه.
سبک اکشنی که توی شروع داستان برای معرفی سه کاراکتر اصلی استفاده شده، از همون ابتدا هم بیننده رو به هیجان میندازه و هم ذهنش رو درگیر کشف رازهایی میکنن که پشت معماهاییه که پلیسا باهاش رو به رو میشن. این ریتم تند توی فلاش بکشهایی که به گذشته زده میشه تا کاراکتر «آدویت» رو بهمون بشناسونه هم حفظ شده. با شروع پارت عاشقانه ی فیلم، داستان کند نمیشه بلکه حال و هوای سرخوشِ گذشته ی «آدویت» قصه رو جذابتر هم میکنه.
برخلاف کار قبلیِ «موهیت سوری» یعنی فیلم «شرور» که همین ژانر و تم داستانی رو داشت، نکته ای که بیننده رو پای فیلم «ملنگ» نگه میداره، پارت عاشقانه ی داستان نیست؛ بلکه قسمتهای تریلر و هیجان انگیز قصه ست.
لابه لای تیتراژ فلاش بکی به پنج سال پیش زده میشه. «آدویت» عکاسیه که به گوآ رفته تا هیپی وار دور تا دور هند گردش کنه. وسط یه مهمونیِ ساحلی با «سارا» آشنا میشه. سارا هم دختر شاد و شنگولیِ که تصمیم گرفته یه تکونی به زندگیِ یکنواختش بده و تجربه های جدید بدست بیاره.
گرچه نحوه ی آشنایی آدویت و سارا دم دستی و کلیشه ایه ولی به حال و هوای هیپی وار جفتشون میخوره. سارا با حضورش به زندگیِ آدویت معنا میده و اون رو به دنبال ماجراجوییهای خودش میکشونه. فیلمبرداریِ تمیزی هم که از منطقه گوآ کردن شخصیتِ کولی وار کارکترا رو جذابتر کرده.
با اینکه آدویت و سارا شخصیت پردازیِ خیلی عمیقی ندارن اما با برملا شدن وقایع پنج سال پیش، بیننده کم کم کنجکاو میشه چه ارتباطی بین گذشته ی سرخوشِ اون دونفر و قتلهای امروز وجود داره.
شخصیت پردازیِ همه ی کاراکترا خاکستری بوده و حتی نقش اصلی خودش ضد قهرمانه، اما بهترین شخصیت پردازی ِ فیلم «ملنگ» برمیگرده به «آگاشه»؛ پلیسی که مجریِ قوانین خودشه. آگاشه که با تماس آدویت پاش به ماجرای قتلها باز میشه تمام تلاششو میکنه همه چی رو به شیوه ی خودش پیش ببره. همین خودمختاری، کار رو برای «مایکل رودریگز» که به قوانین پایبنده سخت میکنه. برعکس کاراکتر آدویت که با گذشته بهمون معرفی میشه، شخصیت پردازیِ آگاشه و مایکل با رفتارهای حالشون صورت گرفته. عکس العملهایی که در برابر وقایع اطرافشون انجام میدن، سرنخهایی از گذشته شون به بیننده میده.
تمام تعلیقِ فیلم بخاطر وجود کاراکترِ آگاشه ست که اون و بیننده به یه اندازه از گذشته خبر دارن و باهم کم کم سر از همه چی در میارن. این حرکت باعث شده پا به پای داستان پیش بریم و ازش جلوتر یا عقبتر نباشیم؛ نویسنده ها با به موقع نشون دادن سرنخها به مخاطب، ثابت میکنن بیننده ها رو دست کم نگرفتن تا زورکی هیجان داستانشون رو حفظ کنن.
نکته ی مهمی دیگه ای که کاراکترا رو برامون ملموس تر میکنه، پیش زمینه ایه که برای همه شون طراحی شده. علت خودمختاریِ آگاشه، خونسردیِ ظاهریِ مایکل، دلیل قتلهای آدویت و عاملی که این سه نفر رو بهم مربوط کرده، قطعه های پازلیِ که درست و به جا چیده شده و نمیذاره توی ذهن بیننده موضوع حل نشده ای باقی بمونه.
جدا از اینکه فیلمنامه خالی از نقطه ضعف نیست و در جاهایی حضور کاراکترا زیادی تصادفیه، اما عنصر مهمی که باعث شده بیننده بعد از دیدن فیلم «ملنگ» حالش خوب باشه، پایانبندی مناسبشه. نکته ی ویژه ای که رگ حیات ژانر تریلر و جناییه.
فیلم «ملنگ» شروع خوبی داره؛ تلفنی که به آگاشه میشه قلابشو برای نگه داشتن بیننده میندازه. بعد با فیلمبرداریِ دیدنی و سبک جدیدش تا میتونه بیننده رو با خودش میکشه. بهترین اتفاقِ فیلم زمانیِ که قصه به وسطش میرسه و نه تنها ضرباهنگِ داستان افت نمیکنه که شدت هم میگیره و برملا شدن رازها، روند قصه رو هیجان انگیز میکنه. این ریتم تند که مناسب ژانر اکشنِ فیلم هم هست تا جایی پیش میره که در آخر نویسنده ها با پایان بندیِ مناسب، هم داستانشون رو طوری جمع میکنن که موهیت سوری وار قصه شون به سرانجام میرسه و هم حرفی رو که میخواستن به مخاطب بزنن، میزنن.
«آدیتیا روی کاپور» با اینکه بازیهای خوبی رو تا الان اجرا کرده ولی همیشه زیر سایه ی کاراکترش در فیلم «عاشقی۲» باقی مونده بود. حتی با نقش به نسبت متفاوتش توی فیلم «کالانک» هم نتونسته بود این طلسم رو بشکنه ولی با انتخاب نقش «آدویت» و بازیِ دوگانه ای که در اجرای کاراکترش انجام داد تونست گام رو به جلویی برداره. اینکه مرد سرزنده ی دیروز به قاتل بی اعصاب امروز تبدیل میشه رو باورپذیر درآورده. به غیر گریم متفاوتی که برای باورپذیریِ بیشتر کاراکترش انجام دادن، نکته ای که باعث میشه دگرگونیِ کاراکترش رو قبول کنیم، تغییر فیزیکیِ چشمگیریِ که آدیتیا برای نشون دادنِ گذشت این پنج سال میکنه. اون این بارم مثل همیشه از برگ برنده ش که بازیِ چشمیِ جذابش باشه استفاده کرده تا قاتل خونسردش به اندازه کافی دل بیننده رو ببره.
«دیشا پاتانی» نسبت به فیلم «باقی۲» شاید پیشرفت کمی داشته و حتی با اینکه بازیش جوری نیست که بهمون نوید ظهور ستاره فوق العاده ای رو بده اما همین که لوس نیست و اغراق آمیز بازی نکرده، یعنی تونسته از پس نقشش بربیاد. در ضمن به عنوان یه کاراکتر دکوری، پاتنر دلنشینی بوده و با آدیتیا روی کاپور زوج خوبی رو ساخته.
در اینکه «آنیل کاپور» بازیگر کارکشته و کاربلدیه شکی نیست؛ اما بازم بازیِ فوق العاده ش توی نقش آگاشه غافلگیر کننده ست. این بار حتی از هندی بازیهای معمولش هم خبری نیس و کاملا یه اجرای در حد جهانی داشته. انقدی که کاراکتر آگاشه کاملا هویت بیرونی داره و اصلا به نظر یه شخصیتِ روی کاغذ یا حتی یه تصویر روی پرده به نظر نمیرسه. اون کاملا برای بیننده وجود داره که البته جدا از بازیِ حرفه ایه آنیل کاپور باید گفت شخصیت پردازیِ تمیزش شاید مهمترین دلیل این اتفاق باشه. اما آنیل کاپور به حق به کاراکتر آگاشه جون داده و اون رو تمام کمال مال خودش کرده.
«کونال خِمو» که قبلا با آدیتیا روی کاپور سر فیلم کالانک همبازی بود، در نقش مایکل به نسبت کارهای قبلیش کاراکتر پررنگتری رو اجرا کرده و بازیِ قابل قبولی هم داشته. اما بازی آنیل کاپور و آدیتیا به حدی خیره کننده ست که بازیِ باقی بازیگرا رو کاملا تحت شعاع قرار داده.
از بعد از فیلم «عاشقی۲» و موسیقیِ بینظیرش و در ادامه ش فیلم «داستان ما» با آهنگهای نابش، موزیک متنِ تاثیرگذار امضای کار «موهیت سوری» شده.
فیلم «ملنگ» هم مثل فیلمهای قبلیِ موهیت سوری، موسیقی و ترانه های جذابی داره. به خصوص آهنگ عرفانیِ «مست و ملنگ شو» با اجرای بی نقص گروه پاکستانیِ « Soch the Band» که توی صحنه های اکشن به فیلم حال و هوای خاص و عجیبی داده.
«موهیت سوری» که از فیلم «عاشقی۲» به این طرف نتونسته بود با هیچ کدوم از کاراش موفقیتش رو تکرار کنه، بعد از شکست آخرین اثرش یعنی فیلم ناموفق «دوست دختر نصفه نیمه» فهمید باید از اشتباهاتش درس بگیره و دنبال نکاتی باشه که فیلمهای قبلیش رو موفق کرده بوده. اون برای ساخت فیلم «ملنگ» درام قوی و داستان تاثیرگذار رو از فیلم «عاشقی۲» وفیلم «قصه ما» وام گرفت، و با تعلیق و هیجان از فیلم «شرور» ادغام کرد، و با رفع نقطه ضعفهای فیلمنامه هاشون، این بار تریلر جذابی ساخت که صبر سه ساله ش رو جبران کرده؛ و نشون میده کارگردان باهوشیه و فهمیده مخاطبش ازش چه انتظاری داره.
فیلم «ملنگ» بعد از «عاشقی۲»، پخته ترین فیلم موهیت سوری محسوب میشه. تریلری عاشقانه که با داستان هیجان انگیز و بازیهای بینظیر بازیگراش کاملا بیننده رو درگیر خودش میکنه. فیلم هندی ای که بدون ادا درآوردن و رنگ و بوی هالیوودی گرفتن، نشون میده سینمای هند هم میتونه تریلر اکشنی بدون اغراق و خالیبندی بسازه ولی در عین حال کانسبت بالیوودیِ خودش رو هم حفظ کنه.
دیالوگهای فیلم «ملنگ»
- تلنگر سارا به آدویت
سارا: من از ارتفاع میترسم، تو چی؟
آدویت: آره منم قطعا از یه همچین ارتفاعی میترسم
سارا: دیگه نه!
آدویت {بعد از پریدن}: دیوونه ای؟!
سارا: دیگه از ارتفاع نمیترسی؛ نمیتونی دو بار از یه چیز بترسی!
- جواب پرمعنی سارا به آدویت
آدویت: باید اون لحظه رو ثبت میکردم
سارا: برای چی؟
آدویت: برای اینستاگرام…نگو اینستاگرام نداری!…جدی؟!…فیس بوک؟توئیتر؟تیندر؟…پس کجایی؟
سارا: جلوتم، کاملا شخصی!
(منبع عکس شاخص، منبع عکسهای غیر اوریجینال بهشون پیوست شده)
خیلی شبیه یک تبهکار بود، حس می کنم موهبت سوری به پسرای قد بلند و جذاب که مشکلات دراماتیک دارن واسه فیلماش علاقه داره
اره دقیقا. و قاتلهایی که همه شون با زنهاشون مشکل دارن!