ایده اضافه کردن زامبی ها به داستان «غرور و تعصب» که بیشتر شبیه ریختن قیمه ها توی ماستا بود به طرز باورنکردنی ای قصه بامزه ای از آب در اومده.
داستانک
«آقای بِنِت» با فرستادن دختراش به معبد شائولین یه سری زامبی کُش قهار تحویل جامعه داده، بعد از پیدا شدن سر و کله دو مرد جوون مایه دار، اجازه میده دختراش توی جشن این تازه واردها حضور پیدا کنن تا بلکه بتونن طبق آرزوی مادرشون صاحب یه شوهر پولدار بشن.
ریز نقدک
«ست گراهام اسمیت» با نوشتن کتاب «غرور و تعصب و زامبی ها» در کنار ترسناک کردن تم عاشقانه داستان، باعث برجسته تر شدن اون شوخ طبعیِ موجود در همه آثار «جِین آستین» شده. وفاداری به اثر اصلی و ادغام کردن تمام صحنه های مشهور داستان با حضور این خادمان شیاطین، حال و هوای جالب و سرگرم کننده ای به وجود آورده.
ترکیب دیالوگهای معروفِ آستین با چاشنیِ زامبی و زامبی کُشی تونسته جملاتشو خوشمزه تر کنه، مخصوصا دیالوگ مشهور «دارسی» در وصف چشمای «الیزابت» که اینجا با اضافه کردن مابقیِ ویژگی های زامبی کُشیِ اون بانمکتر شده.
خونواده بنت اینبار به جز دغدغه شوهر پیدا کردن برای پنج تا دخترشون، باید با زامبی های شرور هم دست و پنجه نرم کنن و درکنارش الیزابت باید بخاطر سبکسری مادر و خواهرای کوچیکش، دلواپس حرفای کلنل دارسیِ زامبی کش هم باشه.
چون مبنای شخصیت پردازی بر پایه خود داستان غرور و تعصبه کاراکترا کم و کسری ندارن. فقط یه بُعد جنگجویی بهشون اضافه شده که تمرینات و حرکات زامبی کُشیِ خواهران بنت رو بیشتر از اینکه چندش آور کنه، خنده دار و بانمک کرده.
«لیلی جیمز» با تغییر نقشش از سیندرلای توسری خور به یه قاتلِ زامبیِ کاربلد تونسته یکی از «الیزابت بنت» ترین الیزابت های سینما بشه. جدای دلچسب درآوردن کاراکترش از پس صحنه های اکشن هم خوب بر اومده. شکل و ظاهرش هم خیلی شبیه توصیفات کاراکترشه. خوشحالم بعد از این فیلم با بازی در فیلم «انجمن کتابخونی گرینزی و پای سیب زمینی» بالاخره ادای دینشو به نویسنده ها کرد.
برخلاف لیلی، «سَم رایلی» با اون تیپ وَن هِلزینگیش و صدای رو مخش، فقط تونسته بخش خشک و جدی بودن شخصیت «دارسی» رو دربیاره و اصلا اون کاریزما و جذابیت کاراکترشو نداره. مخصوصا با بازیِ چشمی ضعیفش که هیچ حسی رو منتقل نمیکنه و انگار ادای آدمای عاشقو درمیاره. بماند که اختلاف سنیش با بازیگر بینگلی به حدیه که بیشتر از دوست، حق پدری به گردنش داره.
برخلاف زوج اصلی که اصلا بهم نمیومدن، دو بازیگر زوج «بینگلی» و «جِین» شیمی خوبی بینشون بود.
اما بهترین بازی برمیگرده به «مَت اسمیت» ستاره سریال «دکتر هو» که بانمکترین «کالینز» تاریخ رو خلق کرده. اون با خوشمزگی ذاتیش چنان نقششو بامزه و دوست داشتنی درآورده که بیشتر از همه ی کاراکترا به دل میشینه. به خصوص توی سکانس رقصش با الیزابت که دیگه دلبری رو به حد اعلی رسوند.
طراحی صحنه و لباس به ویژه اضافه شدن شمشیر و تفنگ به تزئینات لباس قرن نوزدهمی کاراکترا، رنگ و جلوه جذابی به فیلم داده بود.
یکی از محسنات فیلم کم بودن صحنه های چندش آور و خیلی ترسناکه که باعث میشه داستان خیلی از دنیای کلاسیکش فاصله نگیره.
توی یه سوم پایانی فیلمه که دیگه زامبی ها از آسمون و زمین میریزن و داستان به سمت بُعد زامبی وارش میره و از بُعد جین آستینیش خارج میشه. دقیقا همین قسمتش به دل منی که طرفدار پیش رفتن داستان بر طبق کتاب مرجع بودم ننشست. البته از طرف دیگه ممکنه همون دو سوم ابتدایی فیلم به دل اکشن پسندهای صِرف، چندان نچسبیده باشه.
فیلم «غرور و تعصب و زامبی ها» اینبار با غرور بر تن خواهران «بِنِت» لباس رزم میپوشونه تا با تعصب بر زامبی کُشی بالاخره شوهر رویاهاشونو پیدا کنن. فیلم، بیننده ها رو به دنیای عاشقانه های «جین آستین» در لابه لای حملات زامبی های بی رحم میبره تا از لحظات بانمکی که به وجود میاد لذت ببرن. اثر سرگرم کننده و جالبی که با مدرن کردن یه شاهکار ادبی، مخاطبهای فانتزی پسند امروز رو با آثار کلاسیک دنیا آشناتر میکنه. در صورتی که کتاب اصلیِ «غرور و تعصب» رو خونده باشین یا با لحن شوخ «آستین» آشنایی داشته باشین قطعا از شوخی های زامبی کُشِ فیلم بیشتر لذت میبرین.
دیالوگ فیلم «غرور و تعصب و زامبی ها»
- دیالوگ جین آستینی با تم زامبی:
شارلوت: چه زامبی باشه چه نباشه، تمام زنها باید به فکر ازدواج باشن، لیزی.
الیزابت: من که هیچ وقت شمشیرمو بخاطر یه حلقه کنار نمیذارم!
سکانس فیلم «غرور و تعصب و زامبی ها»
- سکانس معروف جین آستین با تم زامبی:
{اسپویل} لحظه خواستگاریِ دارسی و جواب دندون شکن الیزابت به هفت روش شائولینی!